۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

آگاهي، چشم اسفنديار حکومت

میرحسین موسوی، از رهبران مخالفان در ایران، با انتقاد از بازداشت مخالفان گفت مگر رژیم شاه با به زندان انداختن مخالفانش سقوط نکرد؟
آقای موسوی که در جمع تعدادی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب صحبت می کرد، با اشاره به تغییر وضعیت رسانه ای و گردش اطلاعات گفت: "در چنن فضایی رفتن به سمت الگوها و چارچوب هایی که عقلا عدم کارآمدی آنها روشن بوده، جای تعجب و تاسف دارد."
میرحسین موسوی خالی بودن زندان ها و جشن گرفتن بسته شدن زندان اوین را یکی از آرزوهای انقلابیون سال ۱۳۵۷ در ایران دانست و گفت: "اما حالا آنجا ساختمان سازی می کنیم که حجره های بیشتری داشته باشیم برای حبس بیشتر."
آقای موسوی همچنین گفت: "اگر قرار باشد که نظام باقی بماند ولی با پر کردن زندان ها یا با زدن و گرفتن دانشجویان و کارگران مسلمان، هنرمندان و سینماگران و روزنامه نگاران، آیا می توان از چنین نظامی در جهان دفاع کرد؟"
میرحسین موسوی با انتقاد از فیلترینگ وب سایت های اطلاع رسانی، آگاهی بخشی را چشم اسفندیار حکومت ایران دانست.
آقای موسوی درباره جنبش اعتراضی در ایران که بعد از انتخابات ر یاست جمهوری ۲۲ خرداد سال گذشته آغاز شد و به جنبش سبز مشهور است، گفت: "جنبش سبز یک جریان ادامه دار است که نه با بستن و گرفتن و تهدید و زندانی کردن و نه با کشتن متوقف نخواهد شد... این جنبش یک جنبش چهار فصل است. تجدید حیات می کند، در شکل های مختلف ظاهر می شود. اینطور نیست که برای یک مقطع کوچک باشد و یا ارتباطی به شخص خاص داشته باشد."
او در مورد شیوه های پیشبرد اهداف این جبنش به هواداران خود توصیه کرد از هر فرصتی برای "گسترش آگاهی های سیاسی، اجتماعی تلاش کنند حتی با گفتن یک نکته در جمع کوچک."
آقای موسوی تاکید کرد: "گسترش آگاهی بزرگترین ابزار جنبش است. ما با کسی نمی خواهیم دعوا کنیم. تنها از حقوق خود دفاع می کنیم و ابزارمان همان آگاهی رسانی به مردم است و جلوی کسی را هم سد نمی کنیم. آنها می توانند تبلیغ کنند که ما درست نمی گوییم. ما انتظار نداریم که آنها جوانمردانه عمل کنند، از صدا و سیمایشان گرفته تا باقی رسانه هایشان."

(منبع: بي بي سي)

۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

در انتظار مجوز

جناب آقای موسوی، مجوز انجام راهپیمایی در همه پرسی قانون اساسی، توسط ملت بزرگ ایران، صادر شده است. شما در انتظار مجوزی معتبرتر از مجوز یک ملت هستید؟!

قانون اساسی عالی‌ترین سند حقوقی یک کشور و راهنمایی برای تنظیم قوانین دیگر است. قانون اساسی تعریف کنندهٔ اصول سیاسی، ساختار، سلسله مراتب، جایگاه، و حدود قدرت سیاسی دولت یک کشور، و تعیین و تضمین کنندهٔ حقوق شهروندان کشور است. هیچ قانونی نباید با قانون اساسی مغایرت داشته باشد.
به عبارت دیگر، قانون اساسی قانون تعیین کنندهٔ نظام حاکم است، قانونی که مشخص می‌کند قدرت در کجا متمرکز است، روابط این قدرت حاکم با آزادی‌ها و حقوق افراد
ملت چگونه است و این قوای حاکمه اعم از قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه چه اقتدارات و مسئولیت‌هایی در برابر ملت دارند.
علاوه بر این، قانون اساسی مضامینی مانند
پرچم ملی، سرود ملی، نشان ملی، پایتخت کشور و اصول حاکم بر سیاست‌های اقتصادی، برنامه‌های فرهنگی و روابط خارجی کشور را مورد توجه قرار می‌دهد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ تهیه شد، و پس از دریافت رای اکثریت مردم کشور در همه‏پرسی روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ماه سال ۱۳۵۸ هجری خورشیدی به رسمیت رسید. این قانون در سال ۱۳۶۸ مورد بازنگری قرار گرفت و در ۶ مرداد در همه‌پرسی قانون اساسی ایران ۱۳۶۸ به تایید اکثریت مردم ایران رسید.
طبق اصل 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.
بنابراین هرگونه قانونی که این اصل را نقض کند، چیزی بر آن بیفزاید یا از آن کم کند، جز با تغییر قانون اساسی از طریق همه پرسی طبق اصل 177 قانون اساسی امکانپذیر نمی‌باشد و باطل است.
در نتیجه، وزارت کشور هیچگونه حقی برای جلوگیری از راهپیمایی و اجتماعات و یا ملزم کردن مردم به اخذ مجوز برای انجام راهپیمایی یا اجتماعات ندارد.

۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

از اندوه تو و چشم تو پيداست که از ايل و تبار عاشقايي

براي خواب معصومانه ي عشق
کمک کن بستري از گل بسازيم
براي کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازيم
کمک کن سايبوني از ترانه

براي خواب ابريشم بسازيم
کمک کن با کلام عاشقانه

براي زخم شب مرهم بسازيم
بذار قسمت کنيم تنهاييمونو
ميون سفره ي شب تو با من
بذار بين من و تو دستاي ما
پلي باشه واسه از خود گذشتن

تو رو ميشناسم اي شب گرد عاشق
تو با رمز شب من آشنايي
از اندوه تو و چشم تو پيداست
که از ايل و تبار عاشقايي
تو رو مي شناسم اي سر در گريبون
غريبگي نکن با هق هق من
تن شکسته تو بسپار به دست
نوازشهاي دست عاشق من
کسي به ياد عاشق هاي پرپر
کسي تو فکر کوچ کفترا نيست
به فکر عاشقاي در به در باش
که غير از ما کسي به فکر ما نيست...
به دنبال کدوم حرف و کلامي ؟
سکوتت گفتن تمام حرفاست
تو رو از تپش قلبت شناختم
تو قلبت ، قلب عاشقهاي دنياست
تو با تن پوشي از گلبرگ و بوسه
منو به جشن نورو آينه بردي
چرا از سايه هاي شب بترسم
تو خورشيدو به دست من سپردي...
بذار قسمت کنيم تنهاييمونو
ميون سفره ي شب تو با من
بذار بين من و تو دستاي ما
پلي باشه واسه از خود گذشتن
کمک کن جاده هاي مه گرفته
من مسافر رو از تو نگيرن
کمک کن تا کبوترهاي خسته
رو يخ بستگي شاخه نميرن
کمک کن از مسافرهاي عاشق
سراغ مهربوني رو بگيريم
کمک کن تا براي هم بمونيم
کمک کن تا براي هم بميريم.
کسي به ياد عاشق هاي پرپر
کسي تو فکر کوچ کفترا نيست
به فکر عاشقاي این وطن باش
که غير از ما کسي به فکر ما نيست...

ديده بگشا بر ستم در اين فريبستان علي


۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

شيعه مولا شدن کار تو نيست


به گزارش سایت کلمه، نخستین شب کنسرت علیرضا عصار سه شنبه شب ۴ خردادماه در سالن ۳۰۰۰ نفری کشور در حالی برگزار شد که تمامی صندلی های سالن پر شده بود. عصار در این کنسرت چند ترانه قدیمی و پنج قطعه جدید خواند. نکته قابل توجه در این کنسرت، استقبال شدید و بی سابقه حاضران از ترانه “خیابان خواب ها” سروده خلیل جوادی بود، به گونه ای که صدای عصار به دلیل همراهی و همصدایی مردم تقریبا شنیده نمی شد. متن این ترانه را می خوانید:




باز بـــوي باورم خـــــاکستريست / واژه هـــاي دفتــرم خاکستريست

پيش از ايــنها حـــال ديگر داشـتم / هرچــه ميگفتند بـــــاور داشــتم

مــا به رنگي ساده عادت داشتيم / ريشـــه در گنـــج قناعت داشتيم

پيرهـا زهــر هـلاهــل خـورده انــد / عشق ورزان مـهر باطل خـورده اند

باز هم بحث عقيل و مـرتضي ست / آهن تفتــيده ي مــولا کجـــــاست

نه فقط حرفي از آهن مانده است / شمع بيت المال روشن مانده است

با خــــودم گفتم تو عاشق نيستي / آگـــــه از ســــرّ شقـــايق نيستي

غــرق در دريــا شدن کار تو نيست / شيعه مـــولا شــدن کــارتو نيست

بين جــمع ايســـــتاده بـر نمـــــاز / ابن ملجــــم هـــــا فـــراوانند بــاز

خواستم چيزي بگويم د يــــر شد / واژه هايم طعــمه ي تکفيــر شـد

قصه ي نـــا گفته بسيار است باز / دردهـــا خـروار خــروار است بـــاز

دستهارا باز در شبـــهاي ســـرد / هــــــا کنيد اي کودکان دوره گـرد

مژدگــاني اي خيابان خوابــــــــها / مي رسد ته مانده ي بشقابــــها

سر به لاک خويش برديم اي دريغ / نان به نرخ روز خورديم اي دريــــغ

قصّـه هــاي خوب رفت از يادهـــا / بي خبر مـــاند يم از بـــنيادهــــا

صحبت از عدل و عدالت نابجاست / ســــود در بازار ابن الو قــتهاست

گفته ام من دردهـــا را بارهـــــــا / خسته ام خسته از اين تکرارهـــا

اي کــــه مي آيدصداي گــريه ات / نيمه شـــبها از پس د يوار هـــــا

گــــير خواهد کــــرد روزي روزيت / در گلـــوي مــال مـردم خوارهـــا

من بــه در گفتم وليکن بشنوند / نکته هـــا را مـو به مو ديوارهــــا


آلبوم : عشق الهي

شاعر: خليل جوادي

آهنگساز : فؤاد حجازي

خواننده : عليرضا عصار

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

خميني، بت شکني که بت شد

آیت الله خمینی از آغاز مبارزات برعلیه حکومت محمدرضا پهلوی، همواره بر این موضوع تأکید داشت که حکومت پهلوی کشور را به بیگانگان فروخته است. مبارزات انقلابیون نیز همواره بر وضعیت معیشتی ملت و ولخرجی های خانواده سلطنتی و مخصوصا جشن‌های 2500 ساله متمرکز بود.
اما امروز پس از گذشت ده ها سال از وفات آیت‌الله خمینی شاهد هستیم که بخش وسیعی از دریای خزر به قیمت حمایت یک بام و دو هوای روسیه از دولت ایران، از حاکمیت ایران خارج شده است؛ حقوق ایران برای فعالیت های هسته‌ای در هال‌ای از ابهام قرار دارد؛ خلیج فارس و جزایر سه گانه ایرانی در معرض خطر جدی از سوی اعراب قرار دارند؛ و بازار داخل کشور به دلایل سیاسی به چینی ها واگذار شده است و نه تنها وضعیت معیشتی ملت بهبودی نیافته است، بلکه ولخرجی ها و دزدی ها از بیت المال افزایش یافته است و جای جشن‌های 2500 ساله را جشن‌های 22 بهمن گرفته است.
نکته‌ی جال توجه این است که چرا برای شخصی که در زمان حیات خود در حسینیه کوچک جماران زندگی می‌کرد، اکنون بارگاهی باشکوه ساخته شده است؟! هزینه‌های ساخت چنین بنایی از کدام محل تأمین شده است؟ ماهانه چه مبلغی برای نگهداری و توسعه این بنا هزینه می شود؟



با چنین هزینه‌هایی برای چند نفر بی‌خانمان می‌توانستند سقفی برای زندگی بسازند؟ با ایجاد اشتغال از تن فروشی چند دختر ایرانی در کشورهای عربی می‌توانستند جلوگیری کنند؟
هنوز سخنرانی های آیت الله خمینی پس از انقلاب را بخاطر می آوریم که دوستداران او شعار می‌دادند " روح منی خمینی... بت شکنی خمینی... ". آری... بت شکنی که شاه ایران را که سایه خدا نامیده می‌شد را شکست... بت شکنی که نظام پادشاهی را در ایران از میان برد...
افسوس که امروز این بت شکن به بتی تبدیل شده است که پاره کردن تصویر او گناه کبیره است... بتی که از ابتدای خرداد میلیاردها تومان برای چاپ و نصب پوسترهای تبلیغاتی یادبود وفات او در سراسر ایران و حتی دنیا هزینه می‌شود. بتی که در آستانه چهاردهم خردادماه، هزاران نفر با صرف هزینه‌های میلیاردی از گوشه گوشه‌ی ایران و پاکستان و لبنان و ... به تهران می‌آیند و میهمان سفره‌ی پر برکتی می‌شوند که به بهای شکم گرسنه‌ی کودکان ایران زمین، تن فروشی دختران ایران زمین، فقر و بیکاری، و... گسترده شده است.
آری... خمینی بت شکنی بود که بت شد...

۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

به غير ما کسي به فکر ما نيست

به فکر عاشقاي اين وطن باش که غير ما کسي به فکر ما نيست

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

سالروز آزادي خرمشهر گرامي باد

(براي ديدن اندازه اصلي, روي تصوير کليلک کنيد)
خون غيرت در رگهاي ما جاريست... ديکتاتور جاي تو اينجا نيست

نشستن در سياهي ها گناه است


۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

شما حتي عرضه اداره يک نانوايي را نداريد!

در کامنت‌هاي مربوط به خبر "نامه چهارم محمد نوري زاد از زندان اوين به رهبر ايران" در سايت کلمه، کامنت جالبي نظرم رو جلب کرد که در جواب يک کامنت ديگه نوشته شده بود. در ادامه متن کامنت فردي که خودش رو ميرمهدي موسوي معرفي کرده رو ميگذارم:
- صحبت از اقلیت و اکثریت کرده اید و وانمود کرده اید که معترضان در اقلیتند! می شود بفرمایید اقلیت و اکثریت چگونه تعیین می شود؟ و اگر واقعا اینقدر شما و حاکمان فعلی خیالتان راحت است که در اکثریت هستید پس چرا به درخواست جناب آقای خاتمی برای انجام رفراندوم پس از اعتراضات به نتیجه انتخابات توجهی نکردید؟! چرا اجازه ندادید با انجام یک رفراندوم این (از نظر شما) اقلیت معترض رسوا شوند و به همه آدم و عالم ثابت شود که اینها در اقلیتند و اینهایی (منظور همان معترضان) که اینقدر صحبت از جایگاه اجتماعی می کنند و همه قدرت خود را فقط و فقط در پشتوانه مردمی شان می دانند (و خود شما نیز نیک می دانید که اگر چنین نبود تا به حال شما و حکومت شما اثری از آنان باقی نگذاشته بودید) دیگر نتوانند ادعایی داشته باشند؟!!- گفته اید که ” دم از اطاعت از رهبری میزند اما میخواهد بر رهبر راهبری کند و بجای تمشیت در مسیری که رهبری می نماید بیراهه را انتخاب و به صراط مستقیم بودن آن اصرار دارد.” از شما سوال می کنم که اگر شما فکر می کنید که رهبر همه چیز را می داند و فقط و فقط ایشان هستندکه مسیر را مشخص می کنند! پس چرا رهبر در زمینه های مختلف مشاورانی دارد؟! اگر ایشان صراط مستقیم را بهتر از هر کسی می دانند دیگر جه نیازی به این مشاوران است؟! مگر قرار نیست که ایشان رهبر یک جامعه ۷۰ میلیونی باشند؟ آیا این صحیح است که همه مشاوران و خبر رسانان و تحلیل گران مورد استفاده رهبر فقط وابسته به یک جناح خاص باشند؟! آیا در اینصورت ایشان به درجه رهبری یک حزب متنزل نمی شوند؟ و دیگر می توان ایشان را رهبر کل جامعه دانست و هر چه فرمودند را به قول شما صراط مستقیم نامید؟! حال اگر فردی از افراد این مملکت با رعایت ادب و با اظهار علاقه و دلسوزی نظرات خود را که نظر بسیاری دیگر از افراد این مملکت نیز هست به اطلاع رهبری برسانند باید از طرف شما “خودبین” و تنگ نظر” اتلاق شوند؟!- گفته اید ” شرایط موجود را رهبری فتنه می داند و با دلیل و منطق راه روشن انقلاب را نشان می دهد اما گروهی که بجای حرکت توفنده پشت سر رهبری برای غلبه بر تهدیدات متوالی دشمنان قسم خورده انقلاب دل به رضایت دشمنان خوش کرده اند .” این تهدیدات متوالی که فرموده اید برای چه پیش آمده است؟ چرا این تهدیدات متوالی برای یکی دیگر از کشور های مردم سالار (دموکرات) دنیا پیش نمی آید؟! چرا این تهدیدات فقط برای کشورهای “دیکتاتور سالار” مانند (دیکتاتوری طالبان٬ دیکتاتوری صدام٬ دیکتاتوری کره شمالی و…) پیش می آید؟ چرا این تهدیدات که در زمان حیات حضرت امام صورت عملی (جنگ تحمیلی) به خود گرفته بود نتوانست نظام نوپای جمهوری اسلامی را ساقط کند؟ فکر می کنید تفاوت حالا که۳۰ سال از آغاز این نظام می گذرد و باید بیش از پیش مستقر و مستحکم باشد با ۳۰ سال پیش چیست که این تهدیدات را واقعا هم نگران کننده می کند؟ و شما هم به درستی به نگران کنده بودن آنها اشاره کرده اید. از نظر بنده مهمترین عامل نگرانی در حال حاضر فاصله افتادن بین مردم و نظام است. چرا که اگر نظام طبق خواست اکثریت بود هیچ وقت این تهدیدات اینقدر نگران کننده نمی شد و چه بسا که اصلا چنین تهدید هایی به این شدت وجود نداشت.چگونه و با چه منطقی و استدلالی شما طرفداران آقای احمدی نژاد به خود اجازه می دهید هر کسی را که مثل شما فکر نمی کند به راحتی وطن فروش و وابسته به دشمنان و بیگانگان نظام معرفی کنید؟! چرا اینقدر راحت خیل معترضان وضع موجود را که اتفاقا از سر دلسوزی بر سرنوشت نظام و انقلابشان به وضع موجود معترضند به اینکه ” به رضایت دشمنان خوش کرده اند” متهم می کنید؟! یعنی ایران اینقدر خائن و وطن فروش دارد؟! یعنی اینهمه جوان معترض که اکثریت آنها زیر ۳۰ سال سن دارند و همه رشد و پرورش آنها در همین نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته است به رضای دشمنان این نظام دل خوش کرده اند؟! یعنی حداقل ۷۰ درصد از دانشگاهیان این کشور (به قول حجت الاسلام محمد محمدیان نماینده رهبری در دانشگاه ها که گفته بودند “۷۰ درصد دانشگاهیان به کسی رای داده‌اند که اکنون در راس مدیریت کشور نیست”) به رضایت دشمنان خوش کرده اند؟!؟!؟! فکر نمی کنید که اتفاقا افرادی چون شما و آقای احمدی نژاد هستید که خواسته یا نا خواسته در خدمت دشمنان نظام قرار گرفته اید و موجبات رضایت آنها را فراهم کرده اید و متاسفانه همچنان به این وضع دلخوشید؟ همانطورکه بارها از سوی سران اسرائیل و اخیرا توسط فرمانده نیروهای آمریکایی “دیوید پترائوس” گفته شده است که احمدی نژاد و اظهاراتش بیشترین خدمت را در پیشبرد سیاستهای آنان داشته است!!- گفته اید “هجمه ضدانقلاب را به آرمانهای بزرگ انقلاب جنبش سبز نامیده و از فرصت نارضایتی های معیشتی مردم برای جنجال سازی سوء استفاده میکنند..” بنده می گویم کدام عقل سلیمی است که باور کند٬ همه یاران و نزدیکان و زحمت کشان انقلاب در زمان امام خمینی (ره) از قبیل خانواده آیت الله دستغیب٬ خانواده آیت الله قدوسی٬ آیت الله صانعی٬ آیت الله سید حسین تبریزی٬ آیت الله موسوی خوئینی ها٬ آیت الله طاهری اصفهانی٬ خانواده آیت الله روح الله خاتمی٬ آیت الله هاشمی رفسنجانی٬ آیت الله موسوی اردبیلی٬ آقای عبد الله نوری٬ آقای کروبی٬ آقای میرحسین موسوی٬ آقای خاتمی٬ آقای بهزاد نبوی (چریک مبارزه با شاه)٬ خانواده شهید باکری٬ خانواده شهید همت٬ خانواده شهید جهان آرا و بسیاری دیگر که ذکر نامشان در این مجال نمی گنجد و در آخر و مهمتر از همه خانواده و بازماندگان امام خمینی (ره) ضد “انقلاب خودشان” باشند؟!؟!؟! آیا فکر نمیکنید که خیلی عاقلانه تر باشد که فکر کنیم ٬ برعکس٬ کسانیکه در زمان امام به علت افکار متحجرانه و تند روانه به درستی مهجور شده بودند و حتی برخی از آنها ٬ به خاطر همان عقاید جاهلانه شان٬ مخالف مبارزه امام با رژیم ستمشاهی بودند حالا با کینه از بی توجهی های زمان امام به صحنه آمده اند و اگر نگوییم از نظام انتقام می گیرند حداقل می توانیم بگوییم که از تفکر امام و از نزدیکان به امام انتقام می گیرند؟ و دانسته یا ندانسته (از روی جهل ناشی از عقیده های متحجرانه) به ایران٬ نظام جمهوری اسلامی و مردم خیانت می کنند؟ اصلا چرا باید اتفاقا در ۵ سالی از تاریخ این نظام که بیشترین درامد نفتی کل تاریخ کشور ایران حاصل شده است اینقدر “فرصت نارضایتی های معیشتی” وجود داشته باشد که این زحمت کشان انقلاب که از بد روزگار (حاکم شدن هم فکران شما) ضد انقلاب معرفی می شوند٬ و به قول شما تیشه برداشته و به ریشه انقلاب خود ساخته بیفتند؟! عاقلانه تر نیست اگر ما مردم فکر کنیم که اتفاقا آنها نه تنها ضد انقلاب نیستند بلکه نگران انقلابشان و انقلاب مردمند که از بد روزگار به دست “خودبینان” و “تنگ نظران” جاهل افتاده است؟ چرا ما مردم به این فکر نکنیم که شاید امام خمینی به مخالفان مهندس موسوی به درستی گفته بود که شما حتی عرضه اداره یک نانوایی را ندارید!!! مگر امروز در عمل این نظر بلند ایشان ثابت نشده است؟؟- گفته اید ” همه اینها را انقلابی درون انقلاب ملت پنداشته و هرگز نمی گوید چرا به قانون تمکین نمی کنند” بنده می گویم مگر نه این است که قانون را مردم یک جامعه آنهم برای ایجاد نظم٬ رفاه٬… و مهمتر از همه تضمین حقوق خودشان تدوین و جاری و ساری می کنند؟ حال چرا باید بخشی از این قانون را با قدرتی و امکاناتی که از همین مردم به عاریت گرفته ایم چوب کنیم و بر سر صاحب همین قانون “مردم” بزنیم؟ و بخش دیگر قانون را که همان حقوق صاحبان قانون است پایمال کنیم؟!- گفته اید ” چرا بخاطر اتهام ناروای تقلب که منشاء تمام حوادث گردید از محضر قانون و ملت عذرخواهی نمیکند؟” در جواب این سوال شما بهتر می دانم متنی را که بر گرفته از یکی سایت مشخص است و در صورت لزوم منبعش را اعلام خواهم کرد٬ بیاورم:۱_ یکی از سفرای فعلی ایران، در مجلسی خصوصی می گفت: “اوضاع انتخابات در خارج کشور، همیشه به نفع جناح منتقد بوده است. هم انتخابات قبل(نهم) که رای اول را آقای هاشمی رفسنجانی آورد و هم این دوره که ایرانیان خارج کشور همه به موسوی رای دادند، منتها شرایط داخل با خارج خیلی فرق می کند.” بعد گفت: “سی و چند نفر از نمایندگان و سفرای جمهوری اسلامی که از جانب شخص احمدی نژاد انتخاب شده بودند، نامردها به موسوی رای داده بودند! تویی که خودت حکم سفارتت را از رئیس جمهور میگیری، چرا خیانت می کنی؟! آقای احمدی نژاد هم هر سی و چند نفر را عوض کرد …”۲_ زاکانی نماینده فعلی مجلس گفته بود: “صدا و سیمایی که از یک صندوق ۸۰۰ تایی آن، ۷۵۰ رای موسوی خارج می‌شود در این زمان ضعیف عمل کرده است.” فردی از کارشناسان تلوزیونی هم (در جمعی خصوصی) می گفت: “بر در و دیوار برخی مکان های صدا و سیما شعارهای مرگ بر فلانی نوشته شده است”.۳_ نماینده ولی فقیه در یکی از دانشگاه های کشور گفته بود: ۷۰ درصد دانشجویان به شخصی غیر از رئیس جمهور فعلی رای داده اند و معلوم است که پس از اعلام نتایج سرخورده می شوند و اعتراض می کنند.۴_ یکی از اعضای ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی که سابقه ی اطلاعاتی دارد می گفت: “یکی از دوستان اطلاعاتی به من گفته است که ما در تهران حدود ۶ میلیون ضدانقلاب داریم که به موسوی رای داده اند!” همچنین وی میگفت: “بعد از انتخابات ۵۰ نفر از مسئولین طراز اول وزارت اطلاعات، گزارشی تهیه کرده و به رهبری و احمدی نژاد ارسال نمودند. با توجه به اینکه از آنها خواسته بودند تا ببینند ریشه ی اعتراضات مردم در چیست، آنها هم به وظیفه ی خود عمل کرده و به صورت محرمانه نامه نوشتند که اعتراضات ربطی به انقلاب مخملین ندارد و یک موضوع داخلی است و به هیچ وجه توسط بیگانگان طرح ریزی نشده است. بعد از این گزارش هر ۵۰ نفر را به جرم اینکه برخلاف مقام رهبری سخن گفته اند از کار برکنار نمودند. بعد احمدی نژاد محسنی اژه ای را برکنار نمود و اعلام کرد که ۷۰ درصد نیروهای وزارت اطلاعات باید تغییر کنند!”۵_ یکی از قمی های حامی احمدی نژاد می گفت: در قم آقای موسوی رای اول را داشت. در روز انتخابات مردم در صف های رای علناً ابراز می کردند که به چه کسی رای می دهند و با افتخار هم می گفتند موسوی!یکی دیگر از دوستان شیرازی می گفت: پس از تهران، اعتراضات در شیراز بسیار گسترده بود. در ایام انتخابات تمامی شهر و ماشین ها و مردم و مغازه ها تصاویر میرحسین را چسبانده بودند و طرفداری می کردند.در خبری که ۲۰ خرداد بر روی خروجی خبرگزاری اصولگرای مهر قرار گرفت نوشته شده بود: “همزمان با سخنرانی محمود احمدی نژاد در مصلای امام جمعه اهواز، بیش از ۱۰۰ هزار نفر از حامیان میرحسین موسوی در شهر اهواز در حمایت از کاندیدای خود گردهم آمدند. برگزار کنندگان این مراسم ابتدا با هدف حضور هفت هزار نفر و تشکیل یک زنجیره انسانی از میدان شهدا و خیابان سلمان فارسی (نادری) تا انتهای کیانپارس اهواز اقدام به برگزاری این مراسم کردند ولی به دلیل استقبال بی شمار حامیان موسوی موفق به تشکیل زنجیره انسانی نشدند و اقدام به راهپیمایی در سطح شهر اهواز کردند… این در حالی است که این تجمع بدون حضور سخنران و یا یکی از اعضای برجسته ستاد میرحسین و تنها به صورت اعلام پیامکی بین مردم صورت گرفت، در عین حال هیچ پلاکارد یا بنری نیز برای برگزاری این مراسم در سطح شهر نصب نشده بود.” (+)از مشهد، اصفهان، تبریز، بوشهر، لرستان، کرمان، زنجان، مازندران و غالب مراکز استانها هم خبر می رسید که میرحسین موسوی نظر قاطع شهروندان را به خود جلب نموده است.***از موارد یک و دو و سه و چهار به این نتیجه می رسیم که رای مردم خارج کشور به آقای موسوی بوده است. رای برخی از خود منتصبین دولت و حامیان سابق احمدی نژاد هم موسوی بوده است. رای صدا و سیما هم به آقای موسوی بوده است. رای دانشجویان کشور هم به آقای موسوی بوده است. رای مردم تهران هم به آقای موسوی بوده است. رای مردم شهرهای بزرگ هم به آقای موسوی بوده است. حالا بگذریم از روایت آراء (برخی) خانواده ی شهدا و (برخی) سپاهی ها و بسیجی ها و دیگر اقشار مردم مثل هنرمندان و کارگران و کشاورزان و … .حامیان احمدی نژاد می گویند: «اعتراضات مربوط به تهران و آن هم نقطه ی شمالی و مرفه نشین آن است و ۲۴ میلیونی که ما می گوییم مربوط به شهرستان ها و روستاها و مناطق فقیر نشین کشور است!»، به عبارت دیگر ۲۴ میلیون انسان گرسنه و فقیر در کشور داریم! و از طرفی دیگر آراء استان سیستان و بلوچستان(محروم ترین استان کشور) که توسط وزارت کشور احمدی نژاد اعلام شده است، میرحسین موسوی با اختلافی قابل توجه رای اول را آورده است!جالب آنکه ۵ سال پیش که خیلی ها از رای آوردن احمدی نژاد تعجب کرده بودند، استدلال ستادهای انتخاباتی احمدی نژاد این بود که به دلیل اینکه احمدی نژاد شهردار تهران بوده است، اکثر مردم تهران به وی رای دادند و این را اضافه کنید به شهرهای بزرگی چون اصفهان و شیراز و مشهد که یک دفعه آراء احمدی نژاد را افزایش داد!بالاخره نفهمیدیم که ما ۲۴ میلیون فقیر و بیچاره و گرسنه ( یا حداقل روستایی) در کشور داریم که به آقای احمدی نژاد رای داده اند یا آراء میلیونی شهرهای بزرگ باعث پیروزی ایشان شده است؟! ضمنا با توجه به آمار وزارت کشور که در سایت آن موجود است، روستاییان کشور معمولا از ابتدای انقلاب تا به امروز بالای ۸۰ تا ۹۰ درصد در اکثر انتخابات ها شرکت داشته اند و این شهرها و مراکز استان های بوده اند که بعضاً زیر ۳۰ درصد شرکت می کردند. ما آخر متوجه نشدیم که از این جمعیت روستایی (که آراء شان از ۱۲۰ درصد هم عبور کرد)، چگونه ۱۰ میلیون آدمی که تا به حال در انتخابات ها شرکت نمی کردند، به وجود آمد؟!وقتی آن روزها به سید محمد خاتمی می گفتند “رئیس جمهور محبوب ۲۰ میلیونی”، نگارنده که به ایشان رای نداده بود واقعا این محبوبیت را بین جوانان و مردم عادی احساس می کرد و تسلیم شده بود. خاتمی هرکجا که می رفت با یک جمعیت انبوهی مواجه می شد که برایش کف میزدند و خوشحالی می کردند گویی فرشته ی نجاتشان آمده است.همه آن فیلم ثبت نام کاندیداهای دور نهم ریاست جمهوری را دیده ایم که یک کشاورز روستایی اردبیلی، از روی سادگی و علاقه ی خودمانی اش می گوید: “اگر رئیس جمهور شدم، آقای خاتمی را وزیر کشاورزی می کنم!” شاید آن موقع خندیدیم و از این گفته ی به ظاهر خنده دار عبور کردیم ولی متوجه نشدیم که همان روستاییان فقیر هم از شدت علاقه ی به خاتمی او را بر راس همان کاری دوست می دارند باشد که خودشان در آن مشغول اند … و هنوز هم این روستاییان به او عشق می ورزند.اما امروز واقعا معلوم نیست چرا یک رئیس جمهور مقتدر و محبوبی با رای بی نظیر ۶۳ درصدی! برای مراسم تحلیف با یک هلی کوپتر و در فضایی کاملا پلیسی و امنیتی حاکم بر شهر به مجلس می رود؟! چرا وقتی این آدم بسیار محبوب بعد از انتخابات به اصفهان و میدان نقش جهان می رود، از زمانی که عمو پورنگ برنامه تلوزیونی برای کودکان در همین مکان به صورت زنده اجرا می کرد(سال ۸۷)، به مراتب کمتر پر می شود؟! چرا ما این ۲۴ میلیون رای را نمی بینیم و طرفداران این فرد را همان قشر خاصی که همیشه حامی جناح راست بوده اند، (برخی) حقوق بگیران دولتی و برخی نظامیان و بسیجیان می بینیم؟- واما در آخر شما گفته اید “ملت بعد از خروشهای میلیونی خود در صحنه عذر تاخیر در پشیمانی اینان را نخواهد پذیرفت و به سرعت رو به اضمحلال در دنیا و عقاب آخرت پیش می روند” که فکر می کنم با توضیحات بالا این فرمایش شما دیگر نیازی به پاسخ نداشته باشد.


طایر دولت اگر باز گذاری بکند ... یار بازآید و با وصل قراری بکند
دیده را دستگه در و گهر گرچه نماند ... بخورد خون و تدبیر نثاری بکند
دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من ... هاتف غیب ندا داد که آری بکند
کس نیارد بر او دم زند از قصه ما ... مگرش باد صبا گوش گذاری بکند
داده‌ام نظر را به تذروی پرواز ... بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی ... مردی از خویش برون آید و کاری بکند
کو کریمی که ز بزم طربش غمزده‌ای ... جرعه‌ای درکشد و دفع خماری بکند
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب ... بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

روز معلم مبارک